وصیت نامه امام خمینی بخش دوم
بسماللّه الرحمن الرحیم
اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامى که دستاورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز، این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدرى است که ارزیابى آن از عهدۀ قلم و بیان والاتر و برتر است. اینجانب، روحاللّه موسوى خمینى که از کرم عظیم خداوند متعال با همۀ خطایا مأیوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگى به کرم کریم مطلق است، به عنوان یک نفر طلبۀ حقیر که همچون دیگر برادران ایمانى امید به این انقلاب و بقاى دستاوردهاى آن و به ثمر رسیدن هرچه بیشتر آن دارم، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهاى عزیز آینده مطالبى هر چند تکرارى عرض مىنمایم. و از خداوند بخشاینده مىخواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید.
1) ما مىدانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبى الهى پیروز گردید. اگر نبود دست تواناى خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونى با آن تبلیغات ضداسلامى و ضد روحانى خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقهافکنیهاى بیحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامى و ضدملى به صورت ملیّت، و آنهمه شعرها و بذلهگوییها، و آنهمه مراکز عیاشى و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه براى کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالى و ترقى میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بىتفاوتى در پیشامدهاى خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر بىفرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشى که از طرف سفارتخانههاى قدرتمندان بر ملت تحمیل مىشد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشى که مقدرات کشور به دست آنان سپرده مىشد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزدۀ صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامى بلکه ملى صحیح، با نام «ملیت» و «ملىگرایى»،[xxiv] گرچه در بین آنان مردانى متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتى نمىتوانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکرى کشیدن بسیارى از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایدۀ واحد و فریاد «اللّه اکبر» و فداکاریهاى حیرتآور و معجزهآسا تمام قدرتهاى داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامى ایران از همۀ انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزۀ انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفۀ الهى و هدیۀ غیبى بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است.
2) اسلام و حکومت اسلامى پدیدۀ الهى است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین مىکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبى است که برخلاف مکتبهاى غیرتوحیدى، در تمام شئون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سیاسى و نظامى و اقتصادى دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادى و معنوى نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهورى اسلامى با دست تواناى ملت متعهد پایهریزى شده، و آنچه در این حکومت اسلامى مطرح است اسلام و احکام مترقى آن است، بر ملت عظیمالشأن ایران است که در تحقق محتواى آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبیاى عظام از آدم ـ علیه السلام ـ تا خاتمالنبیین ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ در راه آن کوشش و فداکارى جانفرسا نمودهاند و هیچ مانعى آنان را از این فریضۀ بزرگ بازنداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمۀ اسلام ـ علیهم صلوات اللّه ـ با کوششهاى توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیدهاند. و امروز بر ملت ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان، عموماً، واجب است این امانت الهى را که در ایران به طور رسمى اعلام شده و در مدتى کوتاه نتایج عظیمى به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقاىآن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهاى اسلامى تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتى نمایند، و دست ابرقدرتهاى عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند.
اینجانب که نفسهاى آخر عمر را مىکشم به حسب وظیفه، شطرى از آنچه در حفظ و بقاى این ودیعۀ الهى دخالت دارد و شطرى از موانع و خطرهایى که آن را تهدید مىکنند، براى نسل حاضر و نسلهاى آینده عرض مىکنم و توفیق و تأیید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم.
الف ـ بىتردید رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پیروزى است؛ و رمز پیروزى را ملت مىداند و نسلهاى آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلى آن: انگیزۀ الهى و مقصد عالى حکومت اسلامى؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه براى همان انگیزه و مقصد.
اینجانب به همۀ نسلهاى حاضر و آینده وصیت مىکنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت اللّه برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزۀ الهى را که خداوند تعالى در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزى و بقاى آن است، فراموشى هدف و تفرقه و اختلاف است. بىجهت نیست که بوقهاى تبلیغاتى در سراسر جهان و ولیدههاى بومى آنان تمام توان خود را صرف شایعهها و دروغهاى تفرقهافکن نمودهاند و میلیاردها دلار براى آن صرف مىکنند. بى انگیزه نیست سفرهاى دائمى مخالفان جمهورى اسلامى به منطقه. و معالأسف در بین آنان از سردمداران و حکومتهاى بعض کشورهاى اسلامى، که جز به منافع شخص خود فکر نمىکنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده مىشود؛ و بعض از روحانى نماها نیز به آنان ملحقند.
امروز و در آتیه نیز آنچه براى ملت ایران ومسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثى کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیۀ اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئهها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.
ب ـ از توطئههاى مهمى که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههاى معاصر، و بویژه پس از پیروزى انقلاب آشکارا به چشم مىخورد، تبلیغات دامنهدار با ابعاد مختلف براى مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهى ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمىتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعى است و با هر نوآورى و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمىشود کشورها از تمدن جهانى و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهى موذیانه و شیطنتآمیز به گونۀ طرفدارى از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهى سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایى و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خداى تعالى نزدیک و از دنیا دور مىکند، و حکومت و سیاست و سررشتهدارى برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوى است، چه اینها تمام براى تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیاى عظام است! و معالأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتى دخالت در حکومت و سیاست را به مثابۀ یک گناه و فسق مىدانستند و شاید بعضى بدانند! و این فاجعۀ بزرگى است که اسلام مبتلاى به آن بود.
گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بىاطلاعى مىزنند. زیرا اجراىقوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیرى از ستمگرى و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادى بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایى و جلوگیرى از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات[xxv] بر میزان عدل براى جلوگیرى از فساد و تباهى یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایى نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگى اجتماعى کهنه شود. این دعوى به مثابۀ آن است که گفته شود قواعد عقلى و ریاضى در قرن حاضر باید عوض شود و به جاى آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعى باید جارى شود و از ستمگرى و چپاول و قتل باید جلوگیرى شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعاى آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوى مخلوع مىگفت که اینان مىخواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهاى پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچگاه اسلام و هیچ مذهب توحیدى با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنى است که بعضى روشنفکران حرفهاى مىگویند که آزادى در تمام منکرات و فحشا حتى همجنسبازى و از این قبیل، تمام ادیان آسمانى و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج مىکنند.
و اما طایفۀ دوم که نقشۀ موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا مىدانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسولاللّه ـ صلىاللّه علیه و آله ـ آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادى اسلام، عبادى ـ سیاسى است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهاى جهان لکن با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعى. و خلفاى اول اسلامى حکومتهاى وسیع داشتهاند و حکومت علىبن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گستردهتر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامى به پیروى از اسلام و رسول اکرم ـ صلىاللّه علیه و آله ـ بسیارند.
اینجانب در این وصیتنامه با اشاره مىگذرم، ولى امید آن دارم که نویسندگان و جامعهشناسان و تاریخنویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و مىشود که انبیا ـ علیهمالسلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشتهدارى دنیایى مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز مىکردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسفآورى است که نتایج آن به تباهى کشیدن ملتهاى اسلامى و باز کردن راه براى استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهاى شیطانى و دیکتاتورى و ستمگرى است که براى سلطهجویى و انگیزههاى منحرف و دنیایى که از آن تحذیر نمودهاند؛ جمعآورى ثروت و مال و قدرتطلبى و طاغوت گرایى است و بالاخره دنیایى است که انسان را از حق تعالى غافل کند. و اما حکومت حق براى نفع مستضعفان و جلوگیرى از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعى، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیمالشأن اسلام ـ صلىاللّه علیه و آله ـ و اوصیاىبزرگوارش براى آن کوشش مىکردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامى این توطئهها را خنثى نمایند. و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئهگر را قطع نمایند.
ج ـ و از همین قماش توطئهها و شاید موذیانهتر، شایعههاى وسیع در سطح کشور، و در شهرستانها بیشتر، بر اینکه جمهورى اسلامى هم کارى براى مردم انجام نداد. بیچاره مردم با آن شوق و شعف فداکارى کردند که از رژیم ظالمانۀ طاغوت رهایى یابند، گرفتار یک رژیم بدتر شدند! مستکبران مستکبرتر و مستضعفان مستضعفتر شدند! زندانها پر از جوانان که امید آتیۀ کشور است مىباشد و شکنجهها از رژیم سابق بدتر و غیرانسانیتر است! هر روز عدهاى را اعدام مىکنند به اسم اسلام! و اى کاش اسم اسلام روى این جمهورى نمىگذاشتند! این زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است! مردم در رنج و
زحمت و گرانى سرسامآور غوطه مىخورند و سردمداران دارند این رژیم را به رژیمى کمونیستى هدایت مىکنند! اموال مردم مصادره مىشود و آزادى در هر چیز از ملت سلب شده! و بسیارى دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا مىشود. و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک امر در هر گوشه و کنار و در هر کوى و برزن سر زبانها مىافتد؛ در تاکسیها همین مطلب واحد و در اتوبوسها نیز همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت مىشود؛ و یکى که قدرى کهنه شد یکى دیگر معروف مىشود. و معالأسف بعض روحانیون که از حیلههاى شیطانى بیخبرند با تماس یکى ـ دو نفر از عوامل توطئه گمان مىکنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است که بسیارى از آنان که این مسائل را مىشنوند و باور مىکنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهاى جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاریهاى عظیم اجتنابناپذیر آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتى که همه به سود اسلام است ندارند ـ و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوستهاند.
زحمت و گرانى سرسامآور غوطه مىخورند و سردمداران دارند این رژیم را به رژیمى کمونیستى هدایت مىکنند! اموال مردم مصادره مىشود و آزادى در هر چیز از ملت سلب شده! و بسیارى دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا مىشود. و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک امر در هر گوشه و کنار و در هر کوى و برزن سر زبانها مىافتد؛ در تاکسیها همین مطلب واحد و در اتوبوسها نیز همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت مىشود؛ و یکى که قدرى کهنه شد یکى دیگر معروف مىشود. و معالأسف بعض روحانیون که از حیلههاى شیطانى بیخبرند با تماس یکى ـ دو نفر از عوامل توطئه گمان مىکنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است که بسیارى از آنان که این مسائل را مىشنوند و باور مىکنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهاى جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاریهاى عظیم اجتنابناپذیر آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتى که همه به سود اسلام است ندارند ـ و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوستهاند.
اینجانب توصیه مىکنم که قبل از مطالعۀ وضعیت کنونى جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامى ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایى با وضعیت کشورها و ملتهایى که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه مىگذشته است، و قبل از توجه به گرفتاریهاى این کشور طاغوتزده از ناحیۀ رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول چپاولگریهایشان براى این دولت به ارث گذاشتهاند، از وابستگیهاى عظیم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانهها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشى و مغازههاى مسکرات فروشى و ایجاد بىبندوبارى در تمام شئون زندگى و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستانها و دانشگاهها و اوضاع سینماها و عشرتکدهها و وضعیّت جوانها و زنها و وضعیت روحانیون و متدیّنین و آزادیخواهان متعهّد و بانوان عفیف ستمدیده و مساجد در زمان طاغوت و رسیدگى به پروندۀ اعدام شدگان و محکومان به حبس و رسیدگى به زندانها و کیفیت عملکرد متصدیان و رسیدگى به مال سرمایهداران و زمینخواران بزرگ و محتکران و گرانفروشان و رسیدگى به دادگستریها و دادگاههاى انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگسترى و قضات و رسیدگى به حال نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و اعضاى دولت و استاندارها و سایر مأمورین که در این زمان آمدهاند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگى به عملکرد دولت و جهاد سازندگى در روستاهاى محروم از همۀ مواهب حتى آب آشامیدنى و درمانگاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتارى به جنگ تحمیلى و پیامدهاى آن از قبیل آوارگان میلیونى و خانوادههاى شهدا و آسیبدیدگان در جنگ و آوارگان میلیونى افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادى و توطئههاى پى در پى امریکا و وابستگان خارج و داخلش (اضافه کنید فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتیاج و قاضى شرع) و هرج و مرجهایى که از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتى دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل دیگر، تقاضا این است که قبل از آشنایى به مسائل، به اشکالتراشى و انتقاد کوبنده و فحاشى برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگرى قلدرها و جهل تودهها امروز طفلى تازهپا و ولیدهاى است محفوف به دشمنهاى خارج و داخل، رحم کنید. و شما اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جاى سرکوبى به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جاى طرفدارى از منافقان و ستمگران و سرمایهداران و محتکران بىانصاف از خدا بیخبر، طرفدار مظلومان و ستمدیدگان و محرومان باشید؛ و به جاى گروههاى آشوبگر و تروریستهاى مفسد و طرفدارى غیرمستقیم از آنان، توجهى به ترور شدگان از روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشید؟
اینجانب هیچ گاه نگفته و نمىگویم که امروز در این جمهورى به اسلام بزرگ با همۀ ابعادش عمل مىشود و اشخاصى از روى جهالت و عقده و بىانضباطى برخلاف مقررات اسلام عمل نمىکنند؛ لکن عرض مىکنم که قوۀ مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در اسلامى کردن این کشور مىکنند و ملتِ دهها میلیونى نیز طرفدار و مددکار آنان هستند؛ و اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسانتر و سریعتر خواهد بود. و اگر خداى نخواسته اینان به خود نیایند، چون تودۀ میلیونى بیدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانى ـ اسلامى به خواست خداوند متعال جامۀ عمل به طور چشمگیر خواهد پوشید و کجروان و اشکالتراشان در مقابل این سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند.
من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و تودۀ میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولاللّه ـ صلىاللّه علیه و آله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على ـ صلوات اللّه و سلامه علیهما ـ مىباشند. آن حجاز که در عهد رسولاللّه ـ صلىاللّه علیه و آله ـ مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمىکردند و با بهانههایى به جبهه نمىرفتند، که خداوند تعالى در سورۀ «توبه» با آیاتى آنها را توبیخ فرموده و وعدۀ عذاب داده است.[xxvi] و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل، در منبر به آنان نفرین فرمودند.[xxvii] و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتارى کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ آن شد که شد. و آنان که در شهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز مىبینیم که ملت ایران از قواى مسلح نظامى و انتظامى و سپاه و بسیج تا قواى مردمى از عشایر و داوطلبان و از قواى در جبههها و مردم پشت جبههها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها مىکنند و چه حماسهها مىآفرینند. و مىبینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهاى ارزنده مىکنند. و مىبینیم که بازماندگان شهدا و آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهرههاى حماسهآفرین و گفتار و کردارى مشتاقانه و اطمینان بخش با ما و شما روبهرو مىشوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتى که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات اللّه علیه. و انگیزۀ آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزى در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانى تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصرى و در پیشگاه چنین ملتى مىباشیم.
و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصى که به انگیزۀ مختلف با جمهورى اسلامى مخالفت مىکنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانى که مورد بهرهبردارى منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شدهاند مىنمایم، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که مىخواهند جمهورى اسلامى ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با تودههاى محروم و گروهها و دولتهایى که از آنان پشتیبانى کرده و مىکنند و گروهها و اشخاصى که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانى مىکنند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضعهایشان در پیشامدهاى مختلف را، با دقت و بدون هواى نفس بررسى کنید، و مطالعه کنید حالات آنان که در این جمهورى اسلامى به دست منافقان و منحرفان شهید شدند، و ارزیابى کنید بین آنان و دشمنانشان؛ نوارهاى این شهیدان تا حدى در دست و نوارهاى مخالفان شاید در دست شماها باشد، ببینید کدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.
برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمىخوانید. ممکن است پس از من بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان براى کسب مقام و قدرتى با قلبهاى جوان شما بازى کنم. من براى آنکه شما جوانان شایستهاى هستید علاقه دارم که جوانى خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهورى اسلامى صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور مىخواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشتۀ ما و شما با رحمت واسعۀ خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید، که او هادى و رحمان است.
و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهاى مبتلا به حکومتهاى فاسد و دربند قدرتهاى بزرگ مىکنم؛ اما به ملت عزیز ایران توصیه مىکنم که نعمتى که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسدارى نمایید و در راه آن، که نعمتى عظیم الهى و امانت بزرگ خداوندى است کوشش کنید و از مشکلاتى که در این صراط مستقیم پیش مىآید نهراسید که إن تَنْصروااللّه یَنْصُرْکم و یُثَبِّتْ اَقدامَکم.[xxviii] و در مشکلات دولت جمهورى اسلامى با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبى گرامى از آن نگهدارى کنید.
و به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مىنمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزارى به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیاى نعم همه هستند و جمهورى اسلامى رهاورد آنان و با فداکاریهاى آنان تحقق پیدا کرد و بقاىآن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهاى طاغوتى را که چپاولگرانى بىفرهنگ و زورگویانى تهى مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانى که شایسته براى یک حکومت اسلامى است.
و اما به ملتهاى اسلامى توصیه مىکنم که از حکومت جمهورى اسلامى و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهاى جائر خود را در صورتى که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به
جاى خود بنشانید، که مایۀ بدبختى مسلمانان، حکومتهاى وابستۀ به شرق و غرب مىباشند. و اکیداً توصیه مىکنم که به بوقهاى تبلیغاتى مخالفان اسلام و جمهورى اسلامى گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین شود.
جاى خود بنشانید، که مایۀ بدبختى مسلمانان، حکومتهاى وابستۀ به شرق و غرب مىباشند. و اکیداً توصیه مىکنم که به بوقهاى تبلیغاتى مخالفان اسلام و جمهورى اسلامى گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین شود.
د ـ از نقشههاى شیطانىِ قدرتهاى بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهاى طولانى در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهاى مختلف دنبالهگیرى شد، به انزواکشاندن روحانیت است؛ که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبى و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهاى دیگر که یکى از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود، که تبلیغات وسیعى در این زمینه شد؛ و معالأسف به واسطۀ بیخبرى هر دو قشر از توطئۀ شیطانى ابرقدرتها نتیجۀ چشمگیرى گرفته شد. از یک طرف، از دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤساى دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را که در آتیه حکومت را به دست مىگیرند، از کودکى تا نوجوانى و تا جوانى طورى تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس در آن زمان، و طرفدار سرمایهداران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالى در بعد از آن معرفى مىنمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بىدینى و بىبند و بارى و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم مىنمودند. نتیجه آنکه دولتمردانْ مخالف ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و تودههاى مردم که علاقه به دین و روحانى
دارند مخالف دولت و حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهى و روحانى راه را براى چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و مىرفت که چه آید.
دارند مخالف دولت و حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهى و روحانى راه را براى چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و مىرفت که چه آید.
اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت ـ از روحانى و دانشگاهى تا بازارى و کارگر و کشاورز و سایر قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیۀ اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامى پیوند دوستى و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاى دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادى را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانى مىتوان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسى پیدا شد که مىخواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینى است. و توطئهها در دانشگاهها از عمق ویژهاىبرخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئهها باشند.
ه ـ از جمله نقشهها که معالأسف تأثیر بزرگى در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادى به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهاى استعمار زده از خویش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوریکه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگى به یکى از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفى نمودند! و قصۀ این امر غمانگیز، طولانى و ضربههایى که از آن خورده و اکنون نیز مىخوریم کشنده و کوبنده است.
و غمانگیزتر اینکه آنان ملتهاى ستمدیدۀ زیر سلطه را در همه چیز عقب نگهداشته و کشورهایى مصرفى بار آوردند و بهقدرى ما را از پیشرفتهاى خود و قدرتهاى شیطانىشان ترساندهاند که جرأت دست زدن به هیچ ابتکارى نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهاى خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم. و این پوچى و تهى مغزى مصنوعى موجب شده که در هیچ امرى به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزدۀ بىفرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومى ما را سرکوب و مأیوس نموده و مىنمایند و رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحى و ثناجویى آنها را به خورد ملتها داده و مىدهند. فىالمثل، اگر در کتاب یا نوشته یا گفتارى چند واژۀ فرنگى باشد، بدون توجه به محتواى آن با اعجاب پذیرفته، و گوینده و نویسندۀ آن را دانشمند و روشنفکر به حساب مىآورند. و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژۀ غربى و شرقى اسمگذارى شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگى محسوب، و اگر واژههاى بومى خودى به کار رود مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربى داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودى دارند سر به زیر و عقب افتادهاند. خیابانها، کوچهها، مغازهها، شرکتها، داروخانهها، کتابخانهها، پارچهها، و دیگر متاعها، هرچند در داخل تهیه شده باید نام خارجى داشته باشد تا مردم از آن راضى و به آن اقبال کنند. فرنگى مآبى از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگى موجب افتخار و سربلندى و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودى، کهنهپرستى و عقب افتادگى است. در هر مرض و کسالتى ولو جزئى و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها و اطباى دانشمند خود را محکوم و مأیوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخارى پر ارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنهپرستى و عقبماندگى است. بىاعتنایى به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانههاى روشنفکرى و تمدن، و در مقابل، تعهد به این امور نشانۀ عقبماندگى و کهنه پرستى است.
اینجانب نمىگویم ما خود همه چیز داریم؛ معلوم است ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصاً، و در سدههاى اخیر از هر پیشرفتى محروم کردهاند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوى خصوصاً، و مراکز تبلیغاتى علیه دستاوردهاى خودى و نیز خودْ کوچکدیدنها و یا ناچیزدیدنها، ما را از هر فعالیتى براى پیشرفت محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقۀ جوان، به اقسام اجناس وارداتى از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازیهاى کودکانه و به مسابقه کشاندن خانوادهها و مصرفى بار آوردن هر چه بیشتر، که خود داستانهاى غمانگیز دارد، و سرگرم کردن و به تباهى کشاندن جوانها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکدهها، و دهها از این مصائب حساب شده، براى عقب نگهداشتن کشورهاست. من وصیت دلسوزانه و خادمانه مىکنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیرى از بسیارى از این دامها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیارى از کارخانهها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمىرفت متخصصین ِ ایران قادر به راه انداختن کارخانهها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوى غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر محاصرۀ اقتصادى و
جنگ تحمیلى، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمتهاى ارزانتر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم مىتوانیم.
جنگ تحمیلى، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمتهاى ارزانتر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم مىتوانیم.
باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاستبازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسههاى شیطانى شما را به سوى این چپاولگران بینالمللى نکشند؛ و با ارادۀ مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید.
و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و شوروى کم ندارد و اگر خودىِ خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. و آنچه انسانهاى شبیه به اینان به آن رسیدهاند شما هم خواهید رسید به شرط اتکال به خداوند تعالى و اتکا به نفس، و قطع وابستگى به دیگران و تحمل سختیها براى رسیدن به زندگى شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطۀ اجانب.
و بر دولتها و دست اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آینده که از متخصصین خود قدردانى کنند و آنان را با کمکهاى مادى و معنوى تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهاى مصرفساز و خانه برانداز جلوگیرى نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند.
و از جوانان، دختران و پسران، مىخواهم که استقلال و آزادى و ارزشهاى انسانى را، ولو با تحمل زحمت و رنج، فداى تجملات و عشرتها و بى بند و باریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بىوطن به شما عرضه مىشود نکنند؛ که آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهى شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگى کشیدنتان و مصرفى نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگر فکر نمىکنند؛ و مىخواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نیمه وحشى» نگه دارند.
و ـ از توطئههاى بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر دادهام، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصاً دانشگاهها است که مقدرات کشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامى فرق دارد با روشى که در دانشگاهها و دبیرستانها دارند. نقشۀ آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوى کردن آنان است؛ یا با سرکوبى و خشونت و هتاکى که در زمان رضاخان عمل شد ولى نتیجۀ معکوس گرفته شد؛ یا با تبلیغات و تهمتها و نقشههاى شیطانى براى جدا کردن قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر که این هم در زمان رضاخان عمل مىشد و در ردیف فشار و سرکوبى بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه یافت بدون خشونت ولى موذیانه.
و اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاى خودى منحرف کنند و به سوى شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه مىخواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگى و غربزدگى بکشانند و قشر روحانى با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیرى نباشد. و این بهترین راه است براى عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهاى تحت سلطه، زیرا براى ابرقدرتها بىزحمت و بىخرج و در جوامع ملى بىسر و صدا، هر چه هست به جیب آنان مىریزد.
پس اکنون که دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاکسازى است، بر همۀ ما لازم است با متصدیان کمک کنیم و براى همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شود؛ و هر جا انحرافى به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن کوشیم. و این امر حیاتى باید در مرحلۀ اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد که نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور و ملت است.
و اینجانب به همۀ نوجوانان و جوانان در مرحلۀ اول، و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحلۀ دوم، و به دولتمردان و روشنفکران دلسوز براى کشور در مرحلۀ بعد وصیت مىکنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب نگه مىدارد، با جان و دل کوشش کنید و دانشگاهها را به نسل بعد بسپرید. و به همۀ نسلهاى مسلسل توصیه مىکنم که براى نجات خود و کشور عزیز و اسلامِآدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگى حفظ و پاسدارى کنید و با این عمل انسانى ـ اسلامى خود دست قدرتهاى بزرگ را از کشور قطع و آنان را ناامید نمایید. خدایتان پشتیبان و نگهدار باد.
ز ـ از مهمات امور، تعهد وکلاى مجلس شوراى اسلامى است. ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غمانگیزى از مجلس شوراى غیرصالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوى و از هر زمان بدتر و خطرناکتر در این رژیم تحمیلى فاسد خورد؛ و چه مصیبتها و خسارتهاى جانفرسا از این جنایتکاران بىارزش و نوکرمآب به کشور و ملت وارد شد. در این پنجاه سال یک اکثریت قلابى منحرف در مقابل یک اقلیت مظلوم موجب شد که هرچه انگلستان و شوروى و اخیراً امریکا خواستند، با دست همین منحرفانِ از خدا بیخبر انجام دهند و کشور را به تباهى و نیستى کشانند. از بعد از مشروطه، هیچ گاه تقریباً به مواد مهم قانون اساسى عمل نشد ـ قبل از رضاخان با تصدى غربزدگان و مشتى خان و زمینخواران؛ و در زمان رژیم پهلوى به دست آن رژیم سفاک و وابستگان و حلقه به گوشان آن.
اکنون که با عنایت پروردگار و همت ملت عظیمالشأن سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهاى ولایات به مجلس شوراى اسلامى راه یافتند، و امید است که با تعهد آنان به اسلام و مصالح کشور جلوگیرى از هر انحراف بشود. وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با ارادۀ مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلاى داراى تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین مىباشند و غیر منحرف از صراط مستقیم ـ به سوى غرب یا شرق ـ و بدون گرایش به مکتبهاى انحرافى و اشخاص تحصیلکرده و مطلع بر مسائل روز و سیاستهاى اسلامى، به مجلس بفرستند.
و به جامعۀ محترم روحانیت خصوصاً مراجع معظم، وصیت مىکنم که خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلاى مجلس، کنار نکشند و بىتفاوت نباشند. همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاستبازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازى سیاستبازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطیت و قانون اساسى و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانى دارد.
اکنون که بحمداللّه تعالى موانع رفع گردیده و فضاى آزاد براى دخالت همۀ طبقات پیش آمده است، هیچ عذرى باقى نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنى، مسامحه در امر مسلمین است. هرکس به مقدار توانش و حیطۀ نفوذش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرقزدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیرى نمایند، و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهاى اسلامى که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللى هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهاى اسلامى دیگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار مىکشانند. باید با هوشیارى مراقب باشید و با احساس اولین قدمِ نفوذى به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار و نگهدار باشد.
و از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى در این عصر و عصرهاى آینده مىخواهم که اگر خداى نخواسته عناصر منحرفى با دسیسه و بازى سیاسى وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامۀ آنان را رد کنند و نگذارند حتى یک عنصر خرابکار وابسته به مجلس راه یابد.
و به اقلیتهاى مذهبى رسمى وصیت مىکنم که از دورههاى رژیم پهلوى عبرت بگیرند و وکلاى خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهورى اسلامى و غیروابسته به قدرتهاى جهانخوار و بدون گرایش به مکتبهاى الحادى و انحرافى و التقاطى انتخاب نمایند.
و از همۀ نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت و برادرى با هم مجلسان خود رفتار، و همه کوشا باشند که قوانین خداى نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احکام آسمانى آن وفادار باشید تا به سعادت دنیا و آخرت نایل آیید.
و از شوراى محترم نگهبان مىخواهم و توصیه مىکنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آینده، که با کمال دقت و قدرت وظایف اسلامى و ملى خود را ایفا و تحت تأثیر هیچ قدرتى واقع نشوند و از قوانین مخالف با شرع مطهر و قانون اساسى بدون هیچ ملاحظه جلوگیرى نمایند و با ملاحظۀ ضرورات کشور که گاهى با احکام ثانویه و گاهى به ولایت فقیه باید اجرا شود توجه نمایند.
و وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات، چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و چه انتخاب خبرگان براى تعیین شوراى رهبرى یا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصى که انتخاب مىکنند روى ضوابطى باشد که اعتبار مىشود مثلاً در انتخاب خبرگان براى تعیین شوراى رهبرى یا رهبر، توجه کنند که اگر مسامحه نمایند و خبرگان را روى موازین شرعیه و قانون انتخاب نکنند، چه بسا که خساراتى به اسلام و کشور وارد شود که جبرانپذیر نباشد. و در این صورت همه در پیشگاه خداوند متعال مسئول مىباشند.
از این قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علماى بزرگ تا طبقۀ بازارى و کشاورز و کارگر و کارمند، همه و همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام مىباشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آتیه؛ و چه بسا که در بعض مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهى باشد که در رأس گناهان کبیره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد، و الاّ کار از دست همه خارج خواهد شد. و این حقیقتى است که بعد از مشروطه لمس نمودهاید و نمودهایم. چه هیچ علاجى بالاتر و والاتر از آن نیست که ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلاى مجلس با طبقۀ تحصیلکردۀ متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجارى امور و غیروابسته به کشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهورى اسلامى نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقهاى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمىتوانند بفهمند.
و باید بدانیم که اگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، شایسته و متعهد به اسلام و دلسوز براى کشور و ملت باشند، بسیارى از مشکلات پیش نمىآید؛ و مشکلاتى اگر باشد رفع مىشود. و همین معنى در انتخاب خبرگان براى تعیین شوراى رهبرى یا رهبر با ویژگى خاص باید در نظر گرفته شود؛ که اگر خبرگان که با انتخاب ملت تعیین مىشوند از روى کمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر و علماى بزرگ سرتاسر کشور و متدینین و دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسیارى از مهمات و مشکلات به واسطۀ تعیین شایستهترین و متعهدترین شخصیتها براى رهبرى یا شوراى رهبرى پیش نخواهد آمد، یا با شایستگى رفع خواهد شد. و با نظر به اصل یکصد و نهم و یکصد و دهم قانون اساسى، وظیفۀ سنگین ملت در تعیین خبرگان و نمایندگان در تعیین رهبر یا شوراى رهبرى روشن خواهد شد، که اندک مسامحه در انتخاب، چه آسیبى به اسلام و کشور و جمهورى اسلامى وارد خواهد کرد که احتمال آن، که در سطح بالاى از اهمیت است براى آنان تکلیف الهى ایجاد مىکند.
و وصیت اینجانب به رهبر و شوراى رهبرى در این عصر که عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج کشور به جمهورى اسلامى و در حقیقت به اسلام است در پوشش جمهورى اسلامى و در عصرهاى آینده، آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهورى اسلامى و محرومان و مستضعفان بنمایند؛ و گمان ننمایند که رهبرى فىنفسه براى آنان تحفهاى است و مقام والایى، بلکه وظیفۀ سنگین و خطرناکى است که لغزش در آن اگر خداى نخواسته با هواى نفس باشد، ننگ ابدى در این دنیا و آتش غضب خداى قهار در جهان دیگر در پى دارد.
از خداوند منان هادى با تضرع و ابتهال مىخواهم که ما و شما را از این امتحان خطرناک با روى سفید در حضرت خود بپذیرد و نجات دهد و این خطر قدرى خفیفتر براى رؤساى جمهور حال و آینده و دولتها و دستاندرکاران، به حسب درجات در مسئولیتها نیز هست که باید خداى متعال را حاضر و ناظر و خود را در محضر مبارک او بدانند. خداوند متعال راهگشاى آنان باشد.
ح ـ از مهمات امور مسألۀ قضاوت است که سر و کار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصیت اینجانب به رهبر و شوراى رهبرى آن است که در تعیین عالیترین مقام قضایى که در عهده دارند، کوشش کنند که اشخاص متعهد سابقهدار و صاحبنظر در امور شرعى و اسلامى و در سیاست را نصب نمایند.
و از شورایعالى قضایى مىخواهم امر قضاوت را که در رژیم سابق به وضع أسفناک و غمانگیزى درآمده بود با جدیت سر و سامان دهند؛ و دست کسانى که با جان و مال مردم بازى مىکنند و آنچه نزد آنان مطرح نیست عدالت اسلامى است از این کرسى پراهمیت کوتاه کنند، و با پشتکار و جدیت بتدریج دادگسترى را متحول نمایند؛ و قضات داراى شرایطى که، انشاءاللّه با جدیت حوزههاى علمیه مخصوصاً حوزۀ مبارکۀ علمیۀ قم تربیت و تعلیم مىشوند و معرفى مىگردند، به جاى قضاتى که شرایط مقررۀ اسلامى را ندارند نصب گردند، که انشاءاللّه تعالى بزودى قضاوت اسلامى در سراسر کشور جریان پیدا کند.
و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت مىکنم که با درنظر گرفتن احادیثى که از معصومین ـ صلواتاللّه علیهم ـ در اهمیت قضا و خطر عظیمى که قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه دربارۀ قضاوت به غیر حق وارد شده است، این امر خطیر را تصدى نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود. و کسانى که اهل هستند از تصدى این امر سرباز نزنند و به اشخاص غیر اهل میدان ندهند؛ و بدانند که همان طور که خطر این مقامْ بزرگ است اجر و فضل و ثواب آن نیز بزرگ است. و مىدانند که تصدى قضا براى اهلش واجب کفایى است.
ط ـ وصیت اینجانب به حوزههاى مقدسۀ علمیه آن است که کراراً عرض نمودهام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهورى اسلامى کمر به براندازى اسلام بستهاند و از هر راه ممکن براى این مقصد شیطانى کوشش مىنمایند، و یکى از راههاى با اهمیت براى مقصد شوم آنان و خطرناک براى اسلام و حوزههاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزههاى علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهى بر علوم اسلامى و جا زدن خود را در بین تودهها و قشرهاى مردم پاکدل و علاقهمند نمودن آنان را به خویش و ضربۀ مهلک زدن به حوزههاى اسلامى و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب مىباشد. و مىدانیم که قدرتهاى بزرگ چپاولگر در میان جامعهها افرادى به صورتهاى مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعى و روحانى نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیبرسانترند ذخیره دارند که گاهى سى ـ چهل سال با مشى اسلامى و مقدس مآبى یا «پانایرانیسم» و وطنپرستى و حیلههاى دیگر، با صبر و بردبارى در میان ملتها زیست مىکنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام مىدهند. و ملت عزیز ما در این مدت کوتاه پس از پیروزى انقلاب نمونههایى از قبیل «مجاهد خلق» و «فدایى خلق»[xxix] و «تودهاى»ها[xxx] و دیگر عناوین دیدهاند، و لازم است همه با هوشیارى این قسم توطئه را خنثى نمایند و از همه لازمتر حوزههاى علمیه است که تنظیم و تصفیۀ آن با مدرسین محترم و افاضل سابقهدار است با تأیید مراجع وقت. و شاید تز «نظم در بىنظمى» است از القائات شوم همین نقشهریزان و توطئهگران باشد.
در هر صورت وصیت اینجانب آن است که در همۀ اعصار خصوصاً در عصر حاضر که نقشهها و توطئهها سرعت و قوّت گرفته است، قیام براى نظام دادن به حوزهها لازم و ضرورى است؛ که علما و مدرسین و افاضل عظیمالشأن صرف وقت نموده و با برنامۀ دقیق صحیح حوزهها را و خصوصاً حوزۀ علمیۀ قم و سایر حوزههاى بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند.
و لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درسهایى که مربوط به فقاهت است و حوزههاى فقهى و اصولى از طریقۀ مشایخ معظم که تنها راه براى حفظ فقه اسلامى است منحرف شوند، و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده شود؛ و فقه سنتى که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدقیق است، محفوظ بماند و تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد. و البته در رشتههاى دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام برنامههایى تهیه خواهد شد و رجالى در آن رشته تربیت باید شود. و از بالاترین و والاترین حوزههایى که لازم است به طور همگانى مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوى اسلامى [است]،از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الى اللّه ـ رزقنا اللّه و ایاکم ـ که جهاد اکبر مىباشد.
ى ـ از امورى که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم است قوۀ اجراییه است. گاهى ممکن است که قوانین مترقى و مفید به حال جامعه از مجلس بگذرد و شوراى نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید، لکن به دست مجریان غیر صالح که افتاد آن را مسخ کنند و برخلاف مقررات یا با کاغذبازیها یا پیچ و خمها که به آن عادت کردهاند یا عمداً براى نگران نمودن مردم عمل کنند، که بتدریج و مسامحه غائله ایجاد مىکند.
وصیت اینجانب به وزراى مسئول در عصر حاضر و در عصرهاى دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانهها بودجهاى که از آن ارتزاق مىکنید مال ملت، و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت براى مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خداى نخواسته گاهى موجب غضب الهى مىشود، همۀ شما به پشتیبانى ملت احتیاج دارید. با پشتیبانى مردم خصوصاً طبقات محروم بود که پیروزى حاصل شد و دست ستمشاهى از کشور و ذخائر آن کوتاه گردید. و اگر روزى از پشتیبانى آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته مىشوید و همچون رژیم شاهنشاهى ستمکار به جاى شما ستم پیشگان پستها را اشغال مىنمایند. بنابر این حقیقت ملموس، باید کوشش در جلب نظر ملت بنمایید و از رفتار غیر اسلامى ـ انسانى احتراز نمایید.
و در همین انگیزه به وزراى کشور در طول تاریخ آینده توصیه مىکنم که در انتخاب استاندارها دقت کنند اشخاص لایق، متدین، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمایند، تا آرامش در کشور هرچه بیشتر حکمفرما باشد. و باید دانست که گرچه تمام وزیران وزارتخانهها مسئولیت در اسلامى کردن و تنظیم امور محل مسئولیت خود دارند لکن بعضى از آنها ویژگى خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه که مسئولیت سفارتخانهها را در خارج از کشور دارند. اینجانب از ابتداى پیروزى به وزراىخارجه راجع به طاغوتزدگى سفارتخانهها و تحول آنها به سفارتخانههاى مناسب با جمهورى اسلامى توصیههایى نمودم، لکن بعض آنان یا نخواستند یا نتوانستند عمل مثبتى انجام دهند. و اکنون که سه سال از پیروزى مىگذرد اگرچه وزیر خارجۀ کنونى اقدام به این امر نموده است و امید است با پشتکار و صرف وقت این امر مهم انجام گیرد.
و وصیت من به وزراى خارجه در این زمان و زمانهاى بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانهها؛ و چه در سیاست خارجىِ حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولتهایى که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند. و از هر امرى که شائبۀ وابستگى با همۀ ابعادى که دارد به طور قاطع احتراز نمایید. و باید بدانید که وابستگى در بعض امور هر چند ممکن است ظاهر فریبندهاى داشته باشد یا منفعت و فایدهاى در حال داشته باشد، لکن در نتیجه، ریشۀ کشور را به تباهى خواهد کشید. و کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهاى اسلامى و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که خداوند با شماست.
و وصیت من به ملتهاى کشورهاى اسلامى است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسى به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتى که آزادى و استقلال را تحقق مىبخشد قیام کنید. و علماىاعلام و خطباىمحترم کشورهاى اسلامى دولتها را دعوت کنند که از وابستگى به قدرتهاى بزرگ خارجى خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزى را در آغوش خواهند کشید. و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند؛ و از نژادپرستى که مخالف دستور اسلام است بپرهیزند؛ و با برادران ایمانى خود در هر کشورى و با هر نژادى که هستند دست برادرى دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده. و اگر این برادرى ایمانى با همت دولتها و ملتها و با تأیید خداوند متعال روزى تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل مىدهند. به امید روزى که با خواست پروردگار عالم این برادرى و برابرى حاصل شود.
و وصیت اینجانب به وزارت ارشاد در همۀ اعصار خصوصاً عصر حاضر که ویژگى خاصى دارد، آن است که براى تبلیغ حق مقابل باطل و ارائۀ چهرۀ حقیقى جمهورى اسلامى کوشش کنند. ما اکنون، در این زمان که دست ابرقدرتها را از کشور خود کوتاه کردیم، مورد تهاجم تبلیغاتى تمام رسانههاى گروهى وابسته به قدرتهاى بزرگ هستیم. چه دروغها و تهمتها که گویندگان و نویسندگان وابسته به ابرقدرتها به این جمهورى اسلامى نوپا نزده و نمىزنند.
معالأسف اکثر دولتهاى منطقۀ اسلامى که به حکم اسلام باید دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاستهاند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به ما هجوم آوردهاند. و قدرت تبلیغاتى ما بسیار ضعیف و ناتوان است و مىدانید که امروز جهان روى تبلیغات مىچرخد. و با کمال تأسف، نویسندگان به اصطلاح روشنفکر که به سوى یکى از دو قطب گرایش دارند، به جاى آنکه در فکر استقلال و آزادى کشور و ملت خود باشند، خودخواهیها و فرصتطلبیها و انحصارجوییها به آنان مجال نمىدهد که لحظهاى تفکر نمایند و مصالح کشور و ملت خود را در نظر بگیرند، و مقایسۀ بین آزادى و استقلال را در این جمهورى با رژیم ستمگر سابق نمایند و زندگى شرافتمندانۀ ارزنده را توأم با بعض آنچه را که از دست دادهاند، که رفاه و عیشزدگى است، با آنچه از رژیم ستمشاهى دریافت مىکردند توأم با وابستگى و نوکرمآبى و ثناجویى و مداحى از جرثومههاى فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به این جمهورى تازه تولد یافته دست بکشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضد طاغوتیان و ستمپیشگان زبانها و قلمها را به کار بگیرند.
و مسئلۀ تبلیغ تنها به عهدۀ وزارت ارشاد نیست بلکه وظیفۀ همۀ دانشمندان و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان است. باید وزارت خارجه کوشش کند تا سفارتخانهها نشریات تبلیغى داشته باشند و چهرۀ نورانى اسلام را براى جهانیان روشن نمایند؛ که اگر این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همۀ ابعاد به آن دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کجفهمیهاى دوستان خودنمایى نماید، اسلامْ جهانگیر خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصیبت بار و غمانگیز است که مسلمانان متاعى دارند که از صدر عالم تا نهایت آن نظیر ندارد، نتوانستهاند این گوهر گرانبها را که هر انسانى به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه کنند؛ بلکه خود نیز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهى از آن فرارىاند!
ک ـ از امور بسیار با اهمیت و سرنوشتساز مسئلۀ مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاهها است که به واسطۀ اهمیت فوقالعادهاش تکرار نموده و با اشاره مىگذرم. باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربۀ مهلک زده است قسمت عمدهاش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیتِ دیگر با برنامههاى اسلامى و ملى در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امریکا و شوروى فرو نمىرفت و هرگز قراردادهاى خانه خرابکن بر ملت محروم غارتزده تحمیل نمىشد و هرگز پاى مستشاران خارجى به ایران باز نمىشد و هرگز ذخائر ایران و طلاى سیاه این ملت رنجدیده در جیب قدرتهاى شیطانى ریخته نمىشد و هرگز دودمان پهلوى و وابستههاى به آن اموال ملت را نمىتوانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پارکها و ویلاها بر روى اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهاى خارج را از دسترنج این مظلومان پر کنند و صرف عیاشى و هرزگى خود و بستگان خود نمایند. اگر مجلس و دولت و قوۀ قضاییه و سایر ارگانها از دانشگاههاى اسلامى و ملى سرچشمه مىگرفت ملت ما امروز گرفتار مشکلات خانهبرانداز نبود. و اگر شخصیتهاى پاکدامن با گرایش اسلامى و ملى به معناى صحیحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مىکند، از دانشگاهها به مراکز قواى سهگانه راه مىیافت، امروز ما غیر امروز، و میهن ما غیر این میهن، و محرومان ما از قید محرومیت رها، و بساط ظلم و ستمشاهى و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکدهها که هر یک براى تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافى بود، در هم پیچیده و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسیده بود. و دانشگاهها اگر اسلامى ـ انسانى ـ ملى بود، مىتوانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحویل دهد؛ لکن چه غمانگیز و اسفبار است که دانشگاهها و دبیرستانها به دست کسانى اداره مىشد و عزیزان ما به دست کسانى تعلیم و تربیت مىدیدند که جز اقلیت مظلوم محرومى همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشۀ دیکته شده در دانشگاهها کرسى داشتند؛ و ناچار جوانان عزیز و مظلوم ما در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به کرسیهاى قانونگذارى و حکومت و قضاوت تکیه مىکردند، و بر وفق دستور آنان، یعنى رژیم ستمگر پهلوى عمل مىکردند.
اکنون بحمداللّه تعالى دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده. و بر ملت و دولت جمهورى اسلامى است در همۀ اعصار، که نگذارند عناصر فاسد داراى مکتبهاى انحرافى یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر
مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیرى نمایند تا مشکلى پیش نیاید و اختیار از دست نرود.
مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیرى نمایند تا مشکلى پیش نیاید و اختیار از دست نرود.
و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادى خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 13:11 توسط علی جوانی
|